زبان مادری؛ جدال بقا و افول یک سرمایه اجتماعی
به باور جامعهشناسان، زبان یکی از مؤلفههای فرهنگی و بخشی از هویت یک قوم و ملت به حساب میآید، در واقع باید زبان را از سایر عناصر فرهنگی متمایز دانست، چرا که از یک سو، خود وسیلهای برای بیان آموزش و توسعهی فرهنگ است و از سوی دیگر وظیفهی انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر را بر عهده دارد.
از اینرو، مرگ زبان، تنها از میان رفتن یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه مرگ هویت یک قوم با تمام پیشینه های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آن است. زبان گیلکی نیز از این مقوله مستثنا نیست. عوامل درونی و بیرونی بسیاری در سالهای اخیر توانسته است، مانع از اقبال گویشوران، به ویژه نسل جدید به زبان گیلکی شود و این خود میتواند یکی از عوامل تسریع کنندهی استحالهی این زبان باشد.
تأکید بر حفظ زبان گیلکی، بهمنزلهی فارسیستیزی که این روزها، برخی گروهها در فضای مجازی به راه انداختهاند، نیست. فارسی، زبان رسمی کشور ایران بوده و بیتردید همهی ما به آن میبالیم و باید در حفظ و نگهداری آن بکوشیم. اما زبانهای بومی، بخشی از سرمایهی فرهنگی و هویتی هر جامعه به شمار میروند. ایران نیز با دارا بودن زبان و گویشهای بومی بسیار در بخشهای جغرافیایی، از جمله مناطق بسیار آسیبپذیر از نظر زبانی به شمار میرود. تغییرات گریزناپذیر اجتماعی و به دنبال آن بیمهری و بیتوجهی به زبانهای بومی از جمله گیلکی میتواند فراموشی بخش وسیعی از تاریخ، ادبیات، هنر، موسیقی و فرهنگ بومی مردم را موجب شود.
مسعود پورهادی، پژوهشگر و کنشگر حوزهی زبان میگوید: «دگرگونی زبان گیلکی علاوه بر تغییرات جهانی در چهارچوبی ملی بر اثر روند تغییراتی برای مدرنیزه کردن جامعهی ایران از دورهی مشروطه آغاز شده و تا امروز نیز ادامه دارد. روشنفکران دورهی مشروطه در حوزههای آموزشی، اداری و مطبوعاتی، هیچ چارهاندیشی برای بقای زبانهای بومی نداشتند، در نتیجه زبانهای بومی در چهارچوبی رقابتی با زبان فارسی دستخوش تغییرات شده و برخی از آنها نیز از میدان رقابت حذف شدند. گویی دوزبانه شدن، سرنوشت محتوم گویشوران زبانهای ایرانی است.»
علیرضا کرمانی، جامعهشناس و نویسندهی حوزهی کودک و نوجوان نیز، فرایند جهانی شدن را یکی از مهمترین دلایل فاصلهی مردم از خصوصیات محلی دانسته و میگوید: «این معضل فقط مختص زبان گیلکی نیست و شامل تمام زبانها و گویشهای محلی میشود. در ایران زبان معیار، زبان فارسی است، زبانی که کتابها و مطبوعات به آن نوشته میشوند، فضای مجازی و رسانهها آن را تبلیغ میکنند. زبانی که دولت به وسیلهی آن با جامعه، ارتباط برقرار میکند. همه چیز اعم از آموزش، علم، هنر و مد با آن ارائه میشود، بنابراین افراد برای ارتباطات موثر و حضور در جامعه، فضای علمی، تجاری و مانند آن باید به این زبان معیار مسلط باشند و اینگونه است که افراد جامعه کمکم از زبانهای بومی از جمله گیلکی فاصله میگیرند. این عدم گرایش افراد به زبان بومی، انتقال آن را به نسل بعد دچار خدشه میکند. جهانی شدن اغلب به صورت فشار اجتماعی نیز ظاهر میشود، به گونهای که استفاده از زبان محلی را، به نوعی، عقب ماندگی معرفی مینماید. متاسفانه دولتها نیز اهتمامی بر حفظ زبان محلی ندارند. عدم سرمایهگذاری، سیاستگذاری و برنامهریزی برای توسعهی زبانهای محلی از سوی دولتها، موجبات بیتوجهی واحد خانواده را به این عنصر مهم فراهم آورده است.»
دوزبانه شدن گیلکها در دهههای اخیر، بسیاری از اصطلاحات و واژگان گیلکی را از دسترس نسل جدید دور کرده است. اگرچه تغییر شرایط زیستی و ساز وکارهای زندگی نوین نیز بر این امر موثر بوده، اما اگر اینگونه ادامه یابد، دیری نخواهد پایید که در نسلهای بعد، سخنگویان به زبان گیلکی بسیار اندکتر از امروز خواهند بود. اما مهمترین و اصلیترین پرسشی که در معرض خطر بودن زبان گیلکی مطرح میشود این است که پیامدهای جامعهشناختی و روانشناختی مرگ یک زبان به ویژه برای نسل امروز، اعم از کودکان و نوجوانان چیست؟
مریمسادات فیاضی، زبانشناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این رابطه میگوید: «از آنجا که پیوند میان زبان و فرهنگ بسیار درهمتنیده است، از دست رفتن یک زبان همواره با گسست اجتماعی و فرهنگی و نابودی سرمایه اجتماعی همراه است. به سخن دقیقتر، میراثِ معنوی تمامی یک جامعه، با خاموشی یک زبان از میان میرود.»
بر این اساس زمانی زبان یا گویشی به مرحلهی زوال میرسد که کودکان و نوجوانان آن قوم دیگر به آن زبان یا گویش صحبت نکنند، هرچند اگر نسل گذشته هنوز به آن زبان سخن بگویند. بنابراین شاید پیرامون زبان گیلکی نیز باید گفت: «قرار گرفتن در سراشیبی فراموشی زبان گیلکی، ناشی از انقطاع و عدم ارتباط زبانی بین نسل گذشته و نسل امروز است.»
بر اساس نگاه پژوهشگران حوزهی روانشناسی، زبان مادری تاثیرات فراوانی در شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان دارد، احساس بیگانگی با زبان مادری، بدترین حس ممکن است که یک کودکان می تواند آن را حس کند. معمولا در خانوادههای گیلانی، زبانی برای تکلم واحد وجود ندارد، افراد میانسال و کهنسال خانواده با دیگر اعضا به گیلکی صحبت میکنند، اما با کودکان و نوجوانان، به فارسی مکالمه دارند. شکاف زبانی در میان نسلها، موجبات اختلال در ارتباطات را فراهم میآورد و نسل جدید به دلیل عدم توانایی در ارتباط با بزرگترها، دچار سرخوردگی و دوگانگی میشود. کنار گذاشتن زبان مادری به لحاظ علمی، آسیبی جبرانناپذیر به روند رشد شناختی و هوشی، عاطفی و کلامی کودک وارد میکند.
فیاضی در این باره میگوید: «امروزه کمتر دانشآموز ابتدایی را میتوان یافت که در شهر رشت به گیلکی سخن بگوید و با ساختارهای آن آشنایی داشته باشد. زبان فارسی در مقام زبان رسمی کشور، جایگزین گیلکی شده است و گویشوران جوان حتی گیلکی را در مقام زبان دوم خود نیز نمیآموزند. شمار بسیار اندکی از خانوادههای گیلک را میتوان یافت که یا بهدلیل آگاهی از اهمیت آموزش زبان مادری، گیلکی را به فرزندان خود آموزش میدهند یا حضور پدربزرگ و مادربزرگهایی که با فرزندان به گیلکی سخن میگویند، موجبات فراگیری این زبان را بهصورت ناخودآگاه در نوهها فراهم نموده است.»
طبق مادهی ۱۵ قانون اساسی، زبانهای بومی میتوانند در مدارس در کنار زبان فارسی تدریس شوند. اما این مورد در گیلان یه صورت کامل به انجام نرسیده است. طبق نظر جوزف، زبان تا وقتی که بخشی از برنامهی رسمی درسی نباشد، در معرض خطر است. اما حق انحصاری زبان ملی در آموزش باعث میشود تا زبانهایی که در مدارس آموخته نمیشوند، به خانه و فرهنگ عامه محدود و در نهایت از محیطهای تغذیهی فرهنگی بیرون رانده شوند. این مهم در گیلان نیز به صورت پررنگی دیده میشود. در بحث آموزش زبان گیلکی به کودکان و نوجوان با چالشهای بزرگی مواجه هستیم که یکی از مهمترین آنها نبود «زبان معیار گیلکی» است.
پورهادی، در اینباره میگوید: «برای فعالیت در حوزهی آموزش زبان گیلکی، ما در ابتدا با این امر مهم روبهرو خواهیم شد که آیا باید با توجه به گوناگونی گویش در مناطق مختلف گیلان، به سراغ «زبان معیار» برویم یا خیر؟ آیا برای آموزش زبان گیلکی پیشنهاد «زبان معیار» امکانپذیر است؟ و یا این مورد، راه حل مناسبی برای حفظ و بقای گونههای مختلف زبان گیلکی نیست؟ با توجه به تفاوتهای واژگانی، آوایی و نحوی گونههای مختلف زبان گیلکی، از مرکز و غرب گیلان تا کوهستانهای اشکورات در شرق، انتخاب یگ گویش به عنوان زبان معیار کار سادهای نیست و میتواند منجر به پیامدهایی باشد.»
در سالهای اخیر، اگرچه کنشگران و دغدغهمندان حوزهی زبان گیلکی در برخی مدارس، با علاقه، اقدام به آموزش و انتقال این زبان به طرق مختلف نمودهاند، اما هنوز همهگیر و کافی نیست. بر اساس تجربهی نگارنده که چندین سال است در مدارس دخترانهی ابتدایی اقدام به برگزاری کلاس و کارگاههای آموزش زبان گیلکی مینماید، باید به این نکتهی مهم اشاره کنم که بازخورد خانوادههای گیلانی در برابر آموزش زبان گیلکی دوگانه است: برخی با اشتیاق با آن برخورد نموده و از این روند خشنودند، اما عدهای دیگر به بهانههایی چون: بیم از تغییر لهجهی دخترشان و مانند آن با آموزش ادبیات گیلکی موافق نبوده و از آن استقبال نمیکنند. معمولا خانوادهها فرزندان خود را به فارسی حرف زدن ترغیب میکنند تا در مدارس و اجتماع دچار تبعیض نشوند و بتوانند پا به پای دیگران از فرصتهای آموزشی بهره ببرند. رغبت نداشتن خانواده های گیلانی برای آموزش زبان مادری به فرزندانشان خصوصا دختران از مهمترین علل به خطر افتادن این زبان است.
یونسکو، زبانِ در معرض خطر را زبانی میداند که سخنوران صحبت به زبان خود را متوقف نموده و محدوده استفادهی آن را کمتر و کمتر کنند. به نحوی که ثبت و آموزش آن را رها کرده و انتقال آن را به نسل بعدی انجام ندهند. در اغلب موارد، یک زبان بزرگتر که توسط یک گروه قوی تر استفاده می شود، موجب این انقراض میشود. به صورتی که زبان اقلیت، در زبان قوم غالب حل می شود و گویشوران زبان در حال انقراض، زبان قوم برتر را جایگزین زبان خود میکنند.
محمود نیکویه، نویسنده و پژوهشگرگیلانی، مهاجرتهای بیامان به گیلان را در سالهای اخیر، آسیبی جدی به بدنهی زبان و فرهنگ بومی گیلان دانسته و میگوید: «کودکان و نوجوانان امروز، دیگر همانند گذشته در کوچه، خیابان و بازار، زبان گیلکی را نمیشنوند. مهاجران غیربومی، طیف وسیعی از ساکنان این استان را در سالهای اخیر تشکیل دادهاند که زبان غالب آنها، گیلکی را تحتالشعاع قرار داده است.»
حسین صافی پیرلوجه، زبانشناس و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نیز پیرامون استفاده از زبان گیلکی در جامعهی گیلان میگوید: «تجارت با زبان گیلکی، محدود به بافتهای محلی بوده و بسامد وقوع آن اندک است. به سخن دقیقتر، تمامی گویشوران، از این زبان بهعنوان وسیلهی ارتباطی خود استفاده نمیکنند و زبان فارسی در بسیاری از موقعیتهای ارتباطی جایگزین آن شده است.»
هیچ عاملی به تنهایی نمیتواند یک زبان را در معرض خطر نابودی قرار دهد. از این رو کارشناسان یونسکو عواملی را برای پویایی زبان مشخص کردهاند که به شرح زیر است: انتقال بین نسلی زبان، تعداد مطلق سخنرانان، نسبت مناسب سخنوران در کل جمعیت، تنوع در حوزه استفاده از زبان، پاسخ به حوزهها و رسانههای جدید، در دسترس بودن مواد برای آموزش زبان و سواد، دولت و نگرش زبان نهادی و سیاست از جمله وضعیت رسمی، نگرش اعضای جامعه نسبت به زبان خود و افزایش مقدار و کیفیت مستندات.
برای مقابله با نابودی زبانهای بومی از جمله گیلکی، باید از روشهایی مانند: آموزش رسمی ادبیات بومی در مدارس و ساخت برنامههای تلویزیونی هدفمند سود جست. مستندسازی و مکتوب نمودن زبان، ضبط و ثبت فیلم و صوت گویشوران این زبانها میتواند در راستای حفظ این عنصر فرهنگی در صورت نابودی کامل زبان موثر باشد. البته باید به این نکتهی مهم نیز اشاره نمود که رسانه مهمترین نقش را در اشاعه و ترویج فرهنگ عهدهدار است که میتواند با برنامهریزی مستمر به نامیرایی زبان گیلکی کمک کند، اما متاسفانه ورود هجویات و طنازیهای نامناسبی که به زبان گیلکی در تولیدات رسانهها و همچنین جامعه صورت گرفته، خود موجبات بیمهری بیشتر را به این زبان فراهم آورده است. از سوی دیگر وضعیت انتشار کتاب به زبان گیلکی برای ردهی سنی کودکان و نوجوانان مطلوب نیست. به طورکلی شاید بتوانیم بگوییم، بیشترین تولیدات به زبان گیلکی برای سنین بزرگسال است تا کودکان و نوجوانان.
پورهادی پیرامون آموزش زبان گیلکی به نسل جدید میگوید: «برای آموزش زبان گیلکی، ابتدا باید «الفبای نگارشی یکپارچهای» شکل بگیرد تا راهگشای آموزش نوشتاری این زبان شود. چرا که بدون هیچ تردیدی آموزش زبان گیلکی باید مبتنی بر تجارب آموزش زبان در مقیاس ملی و نظریههای کارشناسی باشد.»
حمیرا خدابنده، شاعر و نویسندهی حوزهی کودک و نوجوان به تلاش بعضی از ناشرین در راستای چاپ و انتشار کتابهای کودک و نوجوان به زبانهای بومی گیلان چون: گیلکی، تالشی و رودباری اشاره کرده و میگوید: «کتابهای کودک به زبان بومی زمانی میتواند تاثیرگذار باشد که با نیازهای واقعی کودکان همخوانی داشته و به ذهن و زبان کودک نزدیک باشد. هر متن یا شعری که در آن صرفا کلمات بومی در کنار هم چیده شده باشند، نمیتواند جوابگوی نیازها، رویاها و دنیای کودکانه باشد. متاسفانه بسیاری از نویسندگان و شاعران با سوژههای کلیشهای و ژورنالی از دنیای کودکانه فاصله دارند، حالا چه برسد که بخواهند با زبان بومی به آنها نزدیک شوند.»
کرمانی در ارتباط با راههای خلاق انتقال زبان گیلکی، کاربرد تکنولوژی را بسیار سودمند دانسته و میگوید: «مهمترین دلیل برای گنجاندن تکنولوژی در روند آموزش این زبان، تغییرات کلی در ارتباطات جهانی است. ساخت اپلیکیشنهای آموزشی و تولید بازهای جذاب که تمامی مراحل اعم از گزینهها، دیالوگها و مانند آن به زبان گیلکی باشد، میتواند بسیار مفید باشد.»
این جامعهشناس در ارتباط با بازهای موثر بر انتقال زبان گیلکی نیز میگوید: «امروزه بازیهای تعاملی در جهان بسیار رایجاند. در بازی های تعاملی، کودکان فقط نقش مصرفکننده نداشته و بخشی از بازی هستند. بنابراین باید روی فرهنگ و زبان گیلان نگاهی دقیقتری افکند، تا بدانیم کدام بخشها، قابلیت استفاده برای کودکان و نوجوانان را دارد. استفاده از عناصر فرهنگی، افسانهها و مانند آن میتواند در این بخش جذاب باشند. به عنوان مثال میتوان با برجسته سازی شخصیتهای خاص فرهنگ و تاریخ گیلان و حتی با خلق شخصیتهای جدید در رسانهها و محبوبیت آن در بین کودکان و نوجوانان، به ترویج و انتقال زبان گیلکی پرداخت.»
یادگیری زبان گیلکی برای کودکان و نوجوانان یک فرصت است تا آنها از تاریخ و فرهنگ منطقهی خود آگاهی یابند و در انتقال آن به نسلهای بعدی موثر باشند. حفظ هویت تاریخی و فرهنگی یک قوم، خود باعث حفظ همبستگی و اعتماد میشود که از نتایج آن میتوان به شکوفایی سرمایههای انسانی، عدم مهاجرت بیرویه و توسعهی اقتصادی منطقه اشاره نمود.
سخن آخر اینکه تأکید بر حفظ زبان و گویشهای محلی در کشور گستردهای چون ایران، نهتنها باعث تضعیف زبان رسمی نمیشود، بلکه به غنای آن میافزاید. چرا که، زبانها و گویشهای محلی و از آن مهمتر خردهفرهنگها، بهمنزلهی ریشههای فرهنگ زبان و ادب پارسی است. ما همانگونه که تلاش میکنیم، آثار تاریخیمان چون: بناها، پلها، کاروانسراها و قلعهها و مانند آن از بین نروند، باید برای حفظ زبان مادریمان نیز همانقدر کوشا باشیم، تا به آیندگان هویت بخشد، چراکه زبان مادری نیز چون آثار تاریخی، میراث نیاکان ماست. در وهلهی نخست در این راه، اگر خانوادهها همت نکنند، بیتردید تدریس زبان گیلکی نیز در مدارس، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، چارهساز نخواهد بود. یادمان نرود که زبان، خانه هستی و شجرهنامهی مردم است و بیشک ما، بدون زبان بومی و محلی خود، مردمانی بدون ریشه و تاریخ هستیم.